اگر پروانه می شدم
پروانه ی سیاه می شدم حتمن
و دور تو می گشتم حتمن
و می ترسیدی از من حتمن
اگر درخت می شدم
درخت لاغری بودم
درخت کوچکی بودم
بدون سایه ای برای کسی
تشنه تشنه
آنقدر که کویر داد می زند که
آنقدر که باد داد می زند که
آنوقت دلت می سوخت
آبم می دادی
چاقم می کردی
و توی سایه ام
می نشستی
اگر صدا بودم
صدای آرامی بودم
یک آه آرام
از آنها که
خیلی دیوانه ات کرده
- اینجا می توانم بگویم
هم صدا هستم
هم درختم
هم پروانه
ولی بیلاخ
نمی گویم -
ولی هستم
[+] --------------------------------- 
[1]