در باره های آمریکایی
گفتار همیشه یک قسمت مهم از من بوده یعنی معمولن آدمها تا با من حرف نزده اند یک قسمت خیلی خیلی خیلی مهمی از من را ندیده اند. فکر می کنم آن چیزی که برای هر کسی از جمله خود من شاکینگ است این رفتار نیمه زهوار آمریکایی با واقعیتی به نام کلمه است. استفاده از کلمه به عنوان یک وسیله و فقط یک وسیله چیزی است که آدم تازه اینجا می بیند و ابدن توی فارسی نداریم فارسی اصولن به خاطر هر علتی زبان کنایه ها و تفاسیر است زبان مکالمات پیچیده در هر سطح صحبت با فارسی می گویی نه و گفته ای آره و یا برعکس و این را به شدت لطیف تر از هزار زبان دیگر گفته ای. من شخصن هیچوقت نمی توانم با انگلیس این کار را بکنم و چیزی هم که از آمریکا دیده بودم غیر این بود. یک نگاهی به فرندز بیاندازید کلمه توی فرندز دارد در سطوح مختلفی از معنا کار می کند ولی ساده تر تا همه بفهمند. توی تمام فیلمهایی که دیده بودم هم همینطور. بیشتر که حرف می زنی متوجه می شوی که نه، آدمند اینها ولی با تو حرف عمیق تر نمی زنند یا وقتی که می زنند نمی فهمی. تو داری از روی کلمه ها رد می شوی تاریخ کلمه ها را نمی دانی جالبش این است که آنها هم نمی دانند ولی یک حس مداومی که در طول سالها برایشان ایجاد شده انتخابی را درشان شکل می دهد که تو می فهمی سریعن که نمی تواتی. تو می آی چکار می کنی؟ یک آدم جدید می سازی که اینجا زندگی کند یک آدم محافظه کار ترسو که قیافه اش معتمد به نفس است. همیشه چهار تا کلمه ی اول را تگزان می گوید و سعی می کند بیشتر از آن از گلویش در نیاید. بعدتر از باهوشتر بودنت استفاده می کنی "کانسیدر ایت دان" می افتد توی صحبتت. یک خوبی این مملکت این است که برای زنده ماندن احتیاجی نداری که خوب انگلیسی بدانی...
یک کتاب حافظ اینجا دیدم به زبان انگلیسی از یک آدم خوش تیپی که بیچاره آنقدر خوانده بود که کلن چروک بود. سعی کردم از روی ترجمه ها اصل شعر یادم بیاید بعد به هراس افتادم از اینکه واقعن چقدر این دو دنیا از هم فاصله دارند. با حافظ انگلیسی فال گرفتم خیلی بامزه بود دقیقن به آدم می گفت بکن یا نکن. آمریکایی ها نمی توانند فارسی بدانند...
یک چیزی ولی که این مملکت را خوشگل می کند این همه آدمند که سعی دارند می کنند مدام که تعریف تازه اشان را تعریف مکزیکی چینی عرب ایرانی شان را از آمریکایی بودن ارائه دهند و این جالب است...
[+] --------------------------------- 
[1]