پیتر پن، پن ساله بود
توی هر هزار کتاب
نوشته هزار پام
پرواز می کند
"من چرا نمی پرم مامان؟
پیتر پن
وقتی پرید
چند ساله بود؟"
چینی ها اعتقاد داشتند
هزار پا
برای پریدن
باید سبیل داشته باشد
"من چرا نمی پرم مامان؟
پیتر پن
وقتی پرید
چند ساله بود؟"
درختها اعتقاد داشتند
برای پریدن آدم باید
بال داشته باشد
تا سوپرمن آمد
و باکلاس درختها ضایع شد
"من چرا نمی پرم مامان؟
پیتر پن
وقتی پرید
چند ساله بود؟"
انقدر بهش گفتند
ورپریده
تا آخرش پرید
دو تا پره ی قرمز به گیسهاش
با دو تا پهن باد کذایی چادر
در حمایل شانه
"من چرا نمی پرم مامان؟
پیتر پن
وقتی پرید
چند ساله بود؟"
دلم برای دویدن تنگ است
آخرش باید این را می نوشتم
دلم برای دویدن تنگ است
"من چرا نمی پرم مامان؟
پیتر پن
وقتی پرید
چند ساله بود؟"
[+] --------------------------------- 
[1]