از مسئولیت داشتن متنفرم
از وظیفه داشتن بدم می آد
دوست دارم مث یک دیو لاغر الکی
رو به روی آفتاب بخوابم
بالای همون کوهی که دوست دارم
همونجا که می خوام
گاهی یک کلمه بندازم پایین
تق
بخوره تو کله ی یکی
ولی
میرم برات آب میارم
چشم
همسایه ها رو نمی ترسونم
بچه ی خوبی می شم
یه بار دیگه دوباره
التماس می کنم
یه بار دیگه دوباره
[+] --------------------------------- 
[1]