یک سال بر کوه ایستاده بود و شهر را می نگریست و مای اوی تا چه خواهد گفت یک سال رفت و باز سال دیگر و باز هم و او بر کوه فیس بر فیس شهر را می نگریست مردمی که در بازار زنانی که بر سرای مردانی که به تیشه به شمشیر شهر را می نگریست و مای اوی تا چه می گوید آخر از کوه فرو گشت با لبخندی کوتاه "خوب فهمیدم اینجا هم..." و دیگر هم نگفت
[+] --------------------------------- 
[0]