از تو متنفرم دمشق فوری یا سمانه ی بی شرف چرا رفته ای دمشق تنهایی
الان که
خانه مان خالی است
روحمان دارد
توی خانه راه می رود
روح من لابد
با یک بهانه ای
لباسهای روح تو را در آورده
و توی روح تو پیچده
دارد
بلا انقطاع روحت را
پروانه می زند
خوابش که می برد اگر
روح تو
بی لباس می ماند تا صبح
و کون منتظرش
آخرش
تکان خواهد خورد
و خودت می دانی
این تکان خوردنها...
این تکان های لعنتی...
ارواح ما دائمن مشغولند
برای همین است ما
صبحها
انقدر خسته هستیم
[+] --------------------------------- 
[0]