من خیلی از دنیا می ترسم. از چیزهای دنیا و همش وقتی که نیستی احساس می کنم همش که بدبختم واقعن دنیا برام یک چیز دور و دورتری می شه داره که من ازش می ترسم. از آدمای رسمیش از ورقای بزرگ کاغذش از این همه حرفای نامربوط که حال خوندنش رو ندارم. من خیلی از دنیا می ترسم. ولی تا تهش هستم قول می دم که تا آخرش هستم. یه احساسی بهم میگه اینو از این احساسای اینجوری کیف می کنم. گرم می کنه آدمو از تو. درست مثل وقتی که خوابیدی و یواش سینه هات روم سابیده می شه...
[+] --------------------------------- 
[0]