طبر حرف خنده داری می زد. می گفت دیگر خجالت می کشد بیاید وبلاگ یعنی خجالت که نمی کشد کلن دوست ندارد بیاید اینجا چون فکر می کند اینجا دارد یک اتفاق خانوادگی می افتد. واقعن نمی فهمم خانواده یعنی چی؟ خوب یعنی اگر عیال من توی شعرم بیاید (که احتمالن باید بیاید چون یک قسمت خیلی مهمی از زندگیم شده و من دارم دنیا را از توی عینکی که سمانه باشد می بینم) و عاشق و اینها یعنی مجبورم من اگر نگاهم به زندگی سکسی شبیه نجدی نیست. برای احترام به خانواده فقط درباره ی پروانه و بز و پشمک بنویسم نه پریود و گوز و پشم سینه؟
من خانواده حتمن دارم عین سگ. ولی شاعر بودن مثل جنده بودن توی ویترین های آمستردام است. نگاه کنید من را. خجالت نکشید. من هنوز زیباتر هستم...
[+] --------------------------------- 
[0]