توی ارابه
یک جنازه بود
از جنازه مطمئنم
اطمینانم کافی است
و اطمینانم برای اینکه بگویم
توی ارابه یک جنازه بود
چراغ بود
اسب بود
باد بود
و زنی که پشت ارابه گریه می کرد
شال سیاهی داشت
مطمثنم
و اطمینانم
کاملن که
شال سیاهی داش
و با ردای آبی تیره
آبی تیره
آبی آبی
مثل شب
شبیه اینکه زنش باشد
چشمهای قرمز داشت
اینکه زنی چشم های قرمز داشت
به اینکه زنش باشد
و اینکه آنجا باشد
چه ربطی داشت؟
نمی فهمم
فقط یادم می آید
می شناختمش خوب
بیست ساله بود
پای برهنه
زمین سرد
دختر خسته
گریان
چیزهای مهم دیگر دنیا هم
و توی ارابه جنازه بود
[+] --------------------------------- 
[0]