شعله دارد
توی ظرفها
دست می کشد
در لباس حریر
و روی مبل آتشی دارد
کتاب بی ارتباطی را
شعله
برای شعله
چای می گذارد
شعله می رود
توی شوتینگ
آشغال می گذارد
شعله می نشیند
کتاب می خواند
شعله
تی وی می بیند
نگاه می کند
می بیند
"می روم دوش بگیرم عزیزم"
شعله می رود که دوش بگیرد
شعله با دستهای لرزانش
تی وی را خاموش می کند
مردهای همسایه می گویند
"لعنتی همش از این خانه
بوی دود می آید"
[+] --------------------------------- 
[0]