ضحاک زرد
ابلیس
شمشیر هانتزو داده بود
به ضحاک بیچاره
و هانتزوی ضحاک بیچاره
فرت
فریدون را
از وسط
دو قطع کرد
دستهای ضحاک
می لرزید
و نور از پشت
روی فش فش خون
از فریدون بود
گاوسر از
فریدون افتاد
کاوه ی آهنگر ترسید
"اوضا درام شد عزیزم
درفش و اینها رو قایم کن"
ضحاک بیچاره
آرام گفت
"اوس س س س س"
و شیطان
مثل همیشه
به خدا
لبخند تلخی زد
[+] --------------------------------- 
[0]