خانه ی عروسک
مانند یک
مصیبت قهوه ای رنگ است
با لرزش آرام شاخکها
با دو دو چشمان بی مرکز
گنده لات سوسکهای دنیا
روح دردمنده ام را می کاود
و جهشهای تندش از پشتم
من را
مرور می کنند
و فک تهدید آمیزش
همش
در مقابل چشمهام بسته می شود
توی تمام جیبهام هست
و توی چشمهام
تخم گذاشته
هاگ تاید
مثل یک زندانی بسته
به عبور آرامش از خودم
عبور هیولا
با وحشت نگاه می کنم
- خوب عزیزم
اینجا
توضیح لازم است
من داشتم اظهار می کردم که
نه اینکه تو قدر یک هیولا و اینها وحشتناکی
بلکه منظورم این بود
که شما
قوی و اینها هستید
شاید
به خاطر دمبل توی باشگاهتان
یا که هر چیزی
به هر حال من خیلی
از شما می ترسم
با خشم نگاه می کند
و من امیدوار اینم همیشه
که یک تکه از نیلوفر
به گوشه ی چشمانش چسبیده
- می بینی؟
می بینی؟
آرامش
رمانتیسم
همان ها که دوست دارید
همان که
خوشتان می آید
و توی پاهایش
خلخالهای نقره ای دارد
دستهایش آبی است
و اکثر اوقات
رختخواب صورتی می پوشد
باغیض نگاه می کند آدم را
اگر آدم باشی
و می گوید
"سلام"
یا که می گوید "صبح بخیر"
- می بینی؟
می بینی؟
درباره مهربانیهات
اینطور ها هم نیست
انتقاد سازنده بود
راستش را بخواهی
من اصلن از تو نمی ترسم
یک شاخه نیلوفر است صبحها
و با خجالت همیشه دوش می گیرد
و وقتی که دوش می گیرد
صدای شرشرش خانه را گرفته
و اصلن عین خیالش نیست
که تو آنجایی
تو اتاق می آید
و مثل پروانه
حوله ی سفیدش را
باز می کند
این تنها
سینه های او نیست
که راست ایستاده اند
- ببین
من الان فکر کردم که خوب
بچه که خوب است
بچه خوب
خوب است
برای بچه دار شدن بهتر است که
راستش رویم نمی شود
ولی
می آیم از جانش بالا
حیوانکی توی تار من افتاده
و حالا دارد
از من می لرزد
چیز تیزی از من
به جانش کشیده می شود
چیز بسیار دردناکی از من
نگاه کن
نگاه کن
هه هاه هاه
حیوانکی
جوجه
دارد می لرزد
- سرت چسبیده به زمین باشه جنده
می خوام اول خوب
سوراخ کونت رو ببینم
تق
تق
فکهاش در مقابل چشمهام بسته می شود
[+] --------------------------------- 
[0]