هشتصد پرنده داشتم
با سینه های باز با جامه های ارغوانی
که همه
غمی کوچک در دلشان بود
یک قطره اشک داشتم
در دلم
و یک شعر بسیار سانتی مانتال
یک گیاه محب
توی باغچه ی خانه
و یک درخت سفید
که تنهاییم را
به یادم آورد
خیالم نبود
حوض داشتم
و توی حوض
ماهی قرمزی پارک بود
و قرمز همیشه
علامت یک چیز است
مثل باد قرمز که مردن آدم را
سبک مثل روح
می توانستم
درست بود که گریه می کردم اما
سبک
مثل روح می توانستم
[+] --------------------------------- 
[0]