درد
آهسته است
از سمت شب می آید
غمگین است
و مثل مرده ها
با چشمهای آبی
نگاه می کند تو را
درد
مثل آقا می آید
دست می کشد من را
و تو را بوس می کند
و می روید با هم
درد
دست می اندازد توی گردنت
و تو گریه می کنی
و می روی با شانه های لرزان
درد
دست تکان می دهد
و من نگاه می کنم به مه
به سایه های دردناک
که دور می شوید
[+] --------------------------------- 
[0]