منظور از گل خود ناقابلم هستم
اگر
وقتی که روی بالکن می آیی
گل پژمرده ی خوبی نبودم
اگر به آتشی که
مچاله بر کله ام می سوخت
توجه نداشتی
و آب هم نریختی
و
حشرات بالدار رنگینت را
به سوی من
پرواز ندادی
اگر گلدان من
سرد بود از پا
آمده بو تا
بالا
و دستهایم را
اگر برف آمده بود
برف سرد بهمن
از آنها که تو
بهتر می دانی
سرد بودم سرد بودم
سرد
من را
دورم نیاندازی
من فقط پژمرده ام کمی
خودت بهتر می دانی من
نمی توانم بی اجازه بمیرم
[+] --------------------------------- 
[2]