مثل یک گربه لاغر
روی دیوار خانه ام خوابید
مثل کپه ی آهن
مثل یک دانه برف روی صورتم افتاد
چاکرای پیشانیم می لرزید
مثل
مثل
مثل
دانه های مثل
از آسمان می ریخت
غروب
بنفش و خاکستری و لاغر بود
صبح چاقتر می شد
من
مثل یک زخم کهنه
از او دایم
جور مات حوایی
درد می کشیدم
سوت می کشید گوشهام
و فتیگ
از نخاعم بالاتر بود
و اما او
هی
ضربه ی آخر را
طولش می
و طولش می
و طولش می
و طول...
مثل یک گربه ی لاغر
روی دیوار خانه ام خوابید
[+] --------------------------------- 
[0]