قام قام جنگل
اسب یال دار در شمالم
تخت گاز جاد های چالوس
اما
اما
چیز کوچکی توی جانم
برای چشمهایت دلکوست
و جانم
به سوی تکه های لختی در
پارچه های خمیده
پروانه ای بلند کشیده
با چشمهای سبز با
شاخک باریک
دستهایم را
قطره های کوچک بارانم
تلفظی تازه از
آنچه بایزید فرموده
عشق در
منتهای ببو کلاسی
دانسینگ ساکت
در چراغ برق
in the rain
و اشکهایی که
پاک می شود در باران
ساده است
ساده است
پایم را
روی فنس ها می گذارم
و می پرم
تا به دریا ها
عاشق که باشد آدم
گرمای ودکا و ردبول
پرواز آدم را
جراتم کافی است
[+] --------------------------------- 
[0]