می خوام برم توه
نازک ترها را
رو بگذار
و آنها که سینه اش باز است
آنها که
خنک ترند
و دوست تر داری
قشنگ هاش را
رو بگذار
یک بطری آب
اختصاصن برای خودت بردار
روی کوهها
یک آهو است
که کمی لنگ است
کمی یعنی خیلی
خیلی
یعنی اینکه
نشسته بیشتر
یخ رفته در
عروقش و در پاهاش
چه می گفتم؟
هان آب حتمن بردار
آهو تشنه است
نگاه نکن توی چشمهاش
شگون ندارد
بالای کوه برایت
رنگین کمان ویژه ساخته
دویده برایت گود
با عطر ناتوانی از مردن
توی در پاهاش
- می دانی
نگاهت
ذهن آهو را منحرفتر کرد
نباید اینجا می آمد شعر
نباید
یعنی باید
سر وقتش گریه می کردم
این شعر راجع به
رفتنت بود
ولی درباره ی مردن من شد
نمی فهمم این دو تا مفهوم
مدام چرا دارند -
[+] --------------------------------- 
[0]