فکر می کنم که دارم نه واقعن فکر می کنم که دارم می روم جهنم یعنی توی جهنم ام مسوول تمه ی یعنی همه ی تمه ی همه ی گناهانام و دردی به این فکرم می اندازبد که شاید باید و اینها فکر می کنم که یعنی این درد لعنتی که مداومن دارد بدتر و بدتر می آید بالا از من یعنی چه و چرا من ؟ مگر بدبختی کافی نداشته ام من مدام ؟
می فهمم که حق با توست یعنی حق با دنیاست و من رفته ام با تراکتور توی مزرعه ی شیشه و این گردنی که من از این گلدذان شکستم به تمام هیکل تراکتورم و عینک پلیس رانمنده که من باشم می ارزید. همه اش من من من من من من من
ول کن علی این من را دلش شکسته فکر کن حالا ملکه ی عذابت دلش شکسته بمیر داغان شو دارد گریه می کند توی تنهاییش و هی از خودش پرسیده چرا من ؟ من چرا ؟
فکر می کنم که هیچ وقت دوستم نداشته یعنی قدرتش را دارد که باطل کند من را و اینها را
دستهایم می افتند
و دست تازه در می آید جایش
و پایم
پاهایم
پای نداشته
مثل گندم نکاشته
مثل داس
مثل تاس
اشتباهات توی زندگیم
دوستم نداشته
من عقبم
کمم
داغونم
او خداست
این سرنوشت من است
آن ماشین لعنتی توی اصفهان
زده بود من را
و کشته بود من را..
خدایا کمک کن من را ببخشد
به تخمم که تو من را نمی بخشی وجود نداری اصلن وقتهایی که با من قهر است دلم الکی به تو خوش بود
تا ابد من را نمی بخشد....
[+] --------------------------------- 
[1]