ری این بار نیشن
"روح میرزا برگشته
با چشای خونیش و
سبز با
خزه های جهنم تا گوشاش"
دادمی زدن پرنده ها صپی
پا مو انداختم به هم
ریشامو تراشیدم
قدم بلند بود
زورم زیاد
کارابینم پر
برفای کوهستون
هنو توی گیسم بود
گفتم
" ساکت
پرنده ها ساکت
اشقیاها کمینن
اینا نمی فهمن
جنگل می آد داره سمت شهر
این فورتل جادوگرای لخت و لاغر و عفریته
گفتم پرنده ها
پق
این تمومی مردم نیست
میرزا امشب
راس
حضرت آتیلاس
از توی شب می آد
با چشم بند خوش تیپی و
ریش تراشیده
ویوا میرزا
ویوا
گارسیا شیکم گندس
تو فیتی
تو قهرمانی
تو می تونی
تو باید...
داد می زدن مردم
روح میرزا
از جهنم برگشته
[+] --------------------------------- 
[0]