فکر می کنم که این اتفاقی که برای من افتاده یکجور خوبی شبیه اتفاقات دیگری است که برایم افتاده. هیچ احتمالی نمی دادم که بیافتد. انتظارش را نداشتم و تلاشی هم نکردم. همه چیز جور است. همه چیز عادی است. مثل همیشه ام. هیجانزده و بچه برای دیدن چیزهایی که ندیدم. با چشمهای پر از اشگم و قیافه ی مرخص. هر چیزی که پیش بیاید بیاید. ایمان دارم در هیچ قسمتیش نقشی نداشتم در هیچ جاش هیچ جاش هیچ جاش. همه ی دنیام از خمیری پر شده که توش غرق می شوم و می میرم. این اصل زندگی است. این خاصیت زندگی است...
[+] --------------------------------- 
[0]