هونو
لولو
جزیره ای است
دور از تمام اقیانوس
هو نو
لو لو
نشسته است
فکر می کند زیر آفتاب
به چار مرغابیش
غذای فهمیده می دهد
و سرفه می کند گاهی
آتشفشانش را
خدا فکر می کند
هونو
یک فرشته است
حتی
فرشته های خدا
به او می گویند
صبح بخیر همکار محترم
هونو
لولو
لبخند می زند
برای خودش طلوع می کند
و به هیچ
جز زنان با شورت و کرست
توی آفتاب تابانش
توجه ندارد
هو نو
گرم و خوش بخت است
[+] --------------------------------- 
[0]