خنیاگرت را
بیخیال شو
این حرفها
کس شعر است
شعر با کلاسی است
اما
من
تنها
حنجره ای دردناک و
سیاهم
لبخندی زرد
که در سکوت
پلک می زند
شبها
بر همان استوای
از غمها
می نشینم
به رنگهای تردت نگاه می کنم
و می میرم
مثل یک پروانه
که زیر کونت مانده باشد
خنیاگرت را
بیخیال شو
داستان من
اکنون
بینهایت غمگین است
[+] --------------------------------- 
[0]