توی تاریکم
دافی
با مانتوی آبی
آویزون سیخ سلاخی است
شق می زنند به او
و او
توی باران
اشک می ریزد
توی تاریکم
کپه های
کتاب هست
آوار مردم ساکت
توی تاریکم
توی باران
اشک می ریزد
صبحها کار
شبها تل
فرندز
هیروز
آندر سیج
توی تاریکم
دافی
با مانتوی آبی
آویزون سیخ سلاخی است
شق می زنند به او
و او
توی باران
اشک می ریزد
[+] --------------------------------- 
[0]