وقتی که خواستی که
برخیزی
دیدی
کون من
روی دامن توست
و با اشتیاق
دامن تو را
به ماندنم
تشویق می کند
وقتی که خواستی که
دیدی
دستم به دامن توست
و دارد تو را
- روی تخت خوابیده بودی
و گریه می کردی
آمدم
روی کله ات دست کشیدم
و روی دامنت نشستم
- کون من با دامنت می گفت
- دامنت خسته بود از من
کونم گفت
ای دامن زیبا
اگر بکشی از من
بی گمان پاره خواهم شد
- گفت پاره می شوم اگر
برنخیزی
- روی تخت در کنارت نشستم
[+] --------------------------------- 
[0]