فرشته های سیاه پرورش اندامی
مرا برده اند جهنم
جهنم پر از مرداب است
من از
رنگ قهوه ای ترسیدم
از ملخهای مردابی
و از جنگل دایناسور
صدا کرده ام
خدایا
من را نجات بده
خدا من را
به کیرش حساب نکرد
و به من خندید
مردم
یعنی مرده بودم
تا تو آمدی
من را
care نمودی
و لوسم کردی
من را
شستشو نمودی
توی خاک و
دفن نمودی
و بعد دفنم من
مثل یک نیلوفر جوانه زدم
و قورباغه های چاق
توی دستهای من نشستند
و بعد
تو داغ
عینهو ملافه
بر
قورباغه های من تابیدی
و قورباغه های من
زیر نور ملافه های تو
خوابیدند
و تابلو
Sweet Home ات را
روی قبر من گذاشتی
تو از خدا با من
مهربانتر بودی ای
فرشته داغ
گر چه من
قبلنهای
مهربانیها
مرده بودم
[+] --------------------------------- 
[0]