از جنوب آمده بود
با غلیظی عسل
در تلفظ ِ هایش...
بر دلم نشست
- من آدم خفنی هستم
دیرجوش
الکی خوش
خفن
کمم می آید که
کسی راحت -
سبز پوشیده بود
شمشیرش را
ماه
توی چاه
عاشق حرفهایش بود
گفت
" رفیق شیم علی
هر دو تنها هستیم"
- رفاقت؟
رفاقت برای من
بی معنی است
شیرهای توی بیشه
فقط طعمه دارند -
شیرگیر بود
گیر بود
به دندان گرفت من را
و هن
هن
به خانه برد
- دیشب خوابش را دیدم
هر شب خوابش را می بینم
دیشب خوابش را دیدم
هر شب خوابش را می بینم -
[+] --------------------------------- 
[0]