تهرامانیا
- توی صف
لای پیتها
چکه چکه باز
نوبتم را
سبد گذاشتم
نان گران نبود
اسب ها
نان نمی خورند
اسب نجیب بود
غرور داشت
شیهه داشت
اسب داشت
ماهیان روی شاخه ها
آواز
- رنگ کوهها دریاییست
رنگ دشتها دریاییست
رنگ دریا دریاییست
و این
منتهای رسوایی است
من
می گریزم از دریا
پرسپولیسیها کجا هستند
اسبهای توی صف
از نو
- توی صف
نان تمام می شود گاهی
نوشابه
نوشابه ی رقیق
تمام می شود گاهی
مرد تمام می شود گاهی
سبیلهای این صف
همه کونی هستند
یک نفر از این همه
آواز
- باراباس غمگین
یک گوشه ایستاده است
باراباس غمگین
یک گوشه ایستاده است
- صدایت می کنم عیسی
صدایت کردم
گفتم عیسی
من
گفتم عیسی من
انتخابم کن
تو خوبی
دریایی
دریا
خیانت نمی کند به آدم
دریا همیشه قلبش دریاست
تنش نرم است
و دهانش شور
پر از حرف مردانه
- باراباسهای عزیزم
باراباسهای عزیز و خسته
- یه پیرن خریدم
سبز
پشتش یه کم بازه
می شه امشب بپوشم؟
- اینجا زخم شاعر
درست در همین نقطه
زخمهای غمگین شاعر
رو می آیند
مثل ماهی مرده
روی حرفهای دریا
اینجا درست در همین لحظه وقتش بود
وقتش است
همین الان باید
نوبل لعنتی را
ببین محمود
همه اش تقصیر توست
هی بگو حالا
اسراییل
نوبل لعنتی را
بامداد اگر نشد من
من که خوبم
خفنم
گروتسکم
تهش هستم
کارم درست است
- پشت مغازه
جنازه خونین اسبهاست
صف هنوز ادامه دارد
{صدای مداوم ساطور}
- باراباسهای غمگین
باراباسهای غمگین و سرد
[+] --------------------------------- 
[0]