شاید این جمعه بیاید 3
آخرش
عصر یک روز جمعه
مرد ریش دار قدبلندی
با فراک سبز
از خیابان تیره
توی باران آمد
با غرمب
مهربان قدمهایش
و ناله ی در
و نور باریکی از شکاف در بیرون...
- هر چه تهدیدش کردند
می گوید
"هه"
هر چه فحشش عمرن
چیزی نمی گوید
- می آید آرام
و روی کله ی من
و روی کله ی بچه های دیگر لاغر
دست می کشد
- صاحب الزمان
محله می شود
سیگار می کشد در کنار محله به آرامی
ساعت از ده گذشته بود
و باران تندی آمد
کتش بوی نا می داد
خیلی از زنها بعدن ها گفتند
آمد آرام
مثل اینکه نعش مرده آورده باشد
سیگار لاغری زیر پل کشید
و بعد...
توی مه گم شد
[+] --------------------------------- 
[0]