حالم گرفته بود
قلبم گرفته بود
و بیچاره بودم
رویای تو را دیدم
از پشت
و شورت رویایت را
پایین کشیدم از پشت
و کونت را بو کردم
فراموش کردم
تمام خنجرهایی را
که می خوردم از پشت
مثل همیشه در این مواقع
ساکت بودی
یعنی رویایت ساکت بود
من خسته بودم
چون
حالم گرفته بود
و بیچاره بودم
فکر کردم رویایت
درمانی برای من است
اما بیچاره تر شدم
شورت رویایت را
بالا کشیدم
سر گذاشتم روی کون رویایت
و مثل بچه ای که سر
روی کون مادرش بگذارد
گریه می کردم
[+] --------------------------------- 
[0]