چند شبح
رفته بودم بشاشم که
چندین شبح
با دستهای
بی نهایت
استخوانی
از
داشتم
توالت می رفتم که
چند شبح
سراغم را
از توالت آمدند
از توالت تاریک
تاریک بود
و من از بچگی
از تاریکی
ترسیده بودم
می ترسم
تاریک بود
چند شبح
در
توالت خانه تاریک بود
شاش داشتم
چند شبح
آمدند تو
و در کنار من
در کنار هم
توی یک کاسه شاشیدیم
پیر شده بودند شبح ها
من هنوز بچه بودم
[+] --------------------------------- 
[2]