پرومته Parayem
با لحنی خفن من
به عقابی که بر سینه
گفتم
چشمهایم را نه
زیرا برایش گریستن افتخار من است
دستهایت را نه
گفت
دستهایت را نه
زیرا پرنده ای
پر می زنی و می گریزی
گفتم
سرم را نه
اگر سرم دیگر
چی را بر آستانش بگذارم
گفت
آهان پهلویت
بعد پشیمان شد
مزه جگر تلخ است
گفتم
کیرم را بخور
الاغ لامصب
من از تو نمی هراسم
خندید
گفت
آهان قلبت
قلبت را می خورم
و خوارت گاییده خواهد شد
و این دیالوگ غمگین هر صبح
و این دیالوگ غمگین هر صبح
[+] --------------------------------- 
[2]