با خدا صحبت کردم
گفتم خدایا
My God
زندگی خیلی غمگین است
گفتم خدایا
My God
تو واقعا خیلی نامردی
با خدا صحبت کردم
این سو و آن سوی میز ما
با هم صحبت کردیم
گفتم
ببین نامرد
دستهای ما
یک وقتی
تو
کلا
ولی برای پرکردن وقتت
گفتم خدایا
این جامه ی رزمم
و این هم
شمشیر عجیبم
و لباس قرمز
اگر خار نیچه هم
نتوانست
من آخرش تو را به قتل می رسانم
خدا گریه می کرد
-لطف می کنی
بسیار لطف می کنی
[+] --------------------------------- 
[2]