به نظرم طنز جدید باید مطلقا ویرانگر و احمقانه باشد. به نیت تمسخر و نه اصلاح یعنی انسان جدید که مطلقا به اصلاح بی اعتقاد و بی نیاز است و جهان را جبار و بی هویت و بی فایده می بیند چون به درک تازه ای از هستی رسیده و خدایش مرده یا او را دیوانه ای ستمگر می بیند مثل دیوانه های توی راه دار زدن می خندد نه برای اصلاح ظالم یا امید دادن به هم بندان که برای آزار دیگرانی که می خواهند به دارش بزنند و آنانی که از او انتظار کارهای با کلاس و خفن برای معنادهی به زندگیشان دارند. فکر می کنم این رابطه ما با هم و با خداست که ناچاراً هم را و خدا را با خنده هایمان آزار می دهیم. نظرم راجع به طنز شعر هم همین است. طنز جدید شعر باید طنز ویرانگر باشد. عیناً و دقیقاً همان طنزی که همه سعی می کنند دور شوند از آن اگر هم آنرا گفته باشند. طنزهایی که توی قصابی ها اتفاق می افتد و تلخیش به خاطر بیهوده بودن آنهاست. و در جوابش آدم مخاطب می خندد و توی چشمهایش اشک جمع می شود مثل اینکه درباره کوره آدم سوزی توی آشویتس برای یک جهود جوک گفته باشی...
[+] --------------------------------- 
[0]