Ebel-bulance
(پس فاروق و مرتضی رضی الله عنهما ، آنجا شدند ، او را بديدند در نماز و حق تعالی ملکی را بدو گماشته تا اشتران او را نگاه می داشت . چون بانگ حرکت آدمی بيافت ، نماز کوتاه کرد . چون سلام باز داد فاروق برخاست و سلام کرد . او جواب داد . فاروق گفت : «مااسمک» چيست نام تو ؟ قال :عبدالله . گفت :بنده خدای . گفت :همه بندگان خداييم .تو را نام خاص چيست؟گفت :اويس )
گفتند او
بین مردم احمق
بین احمقها
اوی
ولی اویس بود
حرفها زد
که دیگران نمی گفتند
و کارهای خوبی کرد
چیزهای خوبی پخت
و وقت مردن هم
آخرش هم
مصطفی هم
که فابریک خدا بود
و ریفیق جبراییل
و خوشگلترین بنت العرب
دوست دختر او بود
برایش
عبا فرستاده
گفتم
همش
عین شب
تو خودش پیچید
تو خودش پیچید
اونقدر بیخود
آهنگ ماسیاس گوش داد
تا یتیم شد
عین طفلای مسلم
عین قوم اسراییل
گفتند
شترنمی فهمیش
مریضی
عنینی
بیماری
او خدا شده
اویس الان
کارش درست است
تو احمق بیخود
گریه ات گرفته
من گفتم
به درک
اگر اویس الان
خدا شده و رنکینگ اول عطار
من اویس شادمانمو
می خوام
همون که توی دشت قرن
گوسفندش بودم
و با صدای بلند
ناله کردم بععععععععععععععععععع
غروبها تمام گله با من
ناله می کردند
[+] --------------------------------- 
[0]