وقتی رسید به سبزه...
مثل ابر
آفتاب ما را بریدند
آفتاب خود شدیم
ملخها آمدند
و خار ما را گاییدند
باران خود شدیم
موشها آمدند
و دانه ها را از خاک
بیرون کشیدند
دانه های ما
عین سایه با موشها جنگید
و ما از سایه های تازه ی
خود
بالا کشیدیم
رعد و برق شد
آتش گرفتیم
شت
ما آتش گرفتیم
سرد بود
سرد بود
ولی ما آتش گرفتیم
سرما گرفته بود زمین
و جان زمین که بلرزد
ما
آتش گرفتیم
و کوههای زیادی
برگرده هایمان
عین تاول
سردمان بود
آسمان سیاه شد
پرنده های سوخته
به امید دانه آمده بودند
[+] --------------------------------- 
[2]