Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
یادم می آید یعنی امروز صبح یادم آمد یک بازی خنده داری که بچگی می کردیم جلوی دیوار وای میستادیم دستمان را صف می گرفتیم تا دیوار. و وقتهایی که می خواستیم دستمان به دیوار می رسید و وقت هایی که نمی خواستیم نمی رسید. آنکه احتمالا مساله شل و شفت کردن عضله های شانه بود ولی فکر می کردم یعنی همان بچگی فکر می کردم که واقعا می شود با فکر هستی را تغییر داد. حالا زیاد به این چیزها معتقد نیستم بزرگ شده ام و عقل توی سرم آمده. و چیزهای مختلف دیده ام. این است که فهمیده ام هستی یکجور داستان تغییر ناپذیر است که ما تماشایش می کنیم فقط تا اجازه بدهند و نه بیشتر. اینکه دستمان می رسد یا نه هیچ ربطی به اینکه می خواهیم یا نه ندارد...

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM