خنده دار بود این دو روزه که افقی بودم و نمی توانستم آپدیت کنم رویاهای دیوانه ام داشت داغانم می کرد مثل شاش نریخته داشت خفه ام می کرد. جالبیش این بود که همه اش یادم رفت یک شعری بود که خوشگل بود فکر کردم که اگر بمیرم هم باید بنویسم برای کلاس که اس اتم اس خانوم بهار آمد که این پنج شنبه کلاس نیست خوب خیالم راحت شد و ننوشتمش دیگر...
[+] --------------------------------- 
[0]