وقتی آدم
یک جای خشک بمیرد
که شبها سرد است
می رود یک جای سبز نمناک
که صبحها باران بیاید
روی سجاده آدم
و وقتی اراده کند انار
و وقتی اراده کند نمک
و وقتی اراده کند کولر
تلویزیون رنگی
که آدم توش
توی باقلوا غلت می زند
وقتی آدم
بمیرد
می رود جایی
که هر چقدر دویده باشد
زق نمی کند پاهاش
و تمام فرشته برای درد دل کردن هست
و تمام ایوان آفتاب برای خوابیدن
و لهجه هیچکس تهرانی نیست
و کسی حرفهای انگلیسی نمی گوید
مردن اصلا کار خوبی است
و مرده ها می روند بهشت
و بهشت جای خیلی خوبی است
چرا تو گریه می کنی پس؟
چرا من گریه ام می گیرد؟
[+] --------------------------------- 
[0]