روی یکی از درختها نوشتم
"بای"
و مثل همای رحمت
رفتم
علی وار
لنگان و خسته و افسرده تر
از دیروز
و هیچکس نفهمیدم
که وقت نوشتن دستم
و چانه ام
و انگشتهایم ناتوان بود
روی یکی از درختها
که جوان نبود
و پیر بود
به قدر کافی
درشت نوشتم
"بای"
و ننوشتم
که دنیایشان
مال من نبود
اهل اینجا نبودم و اینها
قبلی ها
اینها را نوشته بودند
روی درختهای پیر
از این کس شرات پر است
من فقط نوشتم
"بای"
بر سر مردمی که برایم گریه می کردند
دست ملاطفت کشیدم
کلمه های عزیزم را بوسیدم
و هنگام
لنگ لنگان رفتن
دستی تکان دادم
یعنی
"بای"
و غیر این هیچ چیز دیگری نگفتم
[+] --------------------------------- 
[0]