غروبی
سر صبحی که باد بود
آخر شبی که بوی کسی نی
توی رختخواب
ما
دنبال هم گشتی
بی میم
بدون فایده یعنی
تو
گشتی
من
دنبال خودم بودم
من
دس زنون
پیدا نمیشه تو های
جون
خودم بودم
توی پیچ وای آرزوست
دنبال هی الاغ نگرد نیست
من
دنبال هیچ چیز نبودم
نشسته بودم
زیر پیرن و بیر
رو به آفتاب
باد توی جو
مر تو نگا
فکر فکر کردنم بودم
این آخر شعرم نیس
نه
این آخرای من نبو
من
تا
نفس گرفته بودم
تازه اولم بود
من برای خودم که
هنو
نمرده بودم
زیاد گریه کرده بودم
غم و غصه
منو
فرا گرفته بونو
بالا رفته بون از من
[+] --------------------------------- 
[0]