برای هر ستاره دست می زنیم
جنازه ام را
توی دشت یافتند
* * *
با گرد نازکی از برف
بر یخه
خون باریکی از بینی
با طره ای صاف از
گیسی
به سبک زنها تراشیده
جنازه ام را
توی دشت یافتند
* * *
با پاپیونی
کج و سیاه
با پیرهن سفیدی که
به من می آمد
جنازه ام را در
بیابان یافتند
از گوشه سرم
جویبار آب صافی
می رفت
و مردی
لاغر
با موی فرفری
در مایه های آقای ماسیاس
فرانسه بلغور می نمود
* * *
مونامی
ژوتم
از این قبیل و اینها
یعنی او
عزیز دلت بوده
انگار نه انگار که این چند سال حسرت
هم
چند سال حسرت هم...
چشمانم از گوشه عینک
با مرد لاغر می گفت
* * *
جنازه ام را با
جنازه ام
تپانچه نیافتند
طناب دار نیافتند
آمپول با کلاس اور دوز یا
رد بی کلاس حب تریاک
نیافتند
* * *
همه
میپرسیدند
"اوهو
اوهو
شاعر جوان
آخر چرا تو؟
برای چی؟ هان؟
علی؟
چرا؟"
* * *
راستش نمی دانم
آمدم گردش
گربه ای فرار کرد
اسبی خندید
درختی پای من را گرفت
و طبق پیش بینی بابا
تا آمدم به خودم
سرم به سنگ خورده بود
خودم هم یادم نیست
چطور شد برای پیاده روی اصلا
تاکسیدو پوشیده بودم
* * * * * ...
*
[+] --------------------------------- 
[1]