City Accidental
با سبیل پنسی
عینهون فریدون من
توی چاررای هستی
واستاده بودم
دختران غمگین لاغر می گذشتند
شادمان و
High و
پایه...
روز خوبی بود
عینهون یک boss
از ته همان خیابان
تشریف آوردید
از همان که
دیگرانش عین مورچه می آیند
و از روی من گذشتید
عینهون یک bus
در نتیجه برخورد
اسب سفیدم له شد
سبیل پنسی ام له شد
کت کرم رنگ خط دارم له شد
و پاهای عین پرگارم
توی هم پیچید
فریدونم
مهربان و رام
پشت ماشینتان کشیده می شد
درگیر با
گوشه سپرهایت...
[+] --------------------------------- 
[0]