خواب دیدم
آب توی کاسه سرم می ریخت
خواب دیدم لبات
رو لبای من بود
شب
توی من می ریخت
نفس تو نفس ما
به هم
پیچیده بودیم
پستون راستت
تو دست چپ علی بود
دست راستم
برا تو حرفای تازه داشت
بزرگ
سخت
مثل صدای بارون که رو تن زمینه
خیس نیس
اشکه
مث بارونه تابسون
که فقط اشکه و بیماری
خواب دیدم
صدات
توی کاسه سرم می ریخت
عین آب جاری
آب روون توی بیشه
[+] --------------------------------- 
[0]