سالها بیمارند
و کوچه در
صدای صلح پایدارش
چکمه های مردی را
که رضا نام داشت
و کلاه پشمی هم
سالها بیمارند
و موبد همان
و پادشا همان و
داروغه هم
شمشیر همان و
تیربار همان
و انگلیس
سالها بیمارند
و لیوان آبی
برای خوردن قرصی
و سکس راحتی
زیر کرسی
که پای آدم
به منقل نگیرد
سالها بیمارند
مردم آرامم
سالها بیمارند
می گذرند از هم
ماهی به ماهی
[+] --------------------------------- 
[0]