این حرف توی گلویم گیر کرده. گر چه خیلی به نفعم نیست. این حرفی که گفتم درباره دوست داشتن تمام زنهای چاق اشتباه است. این قضیه قابل تحمل بودن زنها در تمام موقعیت ها اشتباه است. یعنی مسلما یک زن احمق از یک مرد احمق به مراتب قابل تحمل است. ولی در کل مصاحبت یک زن ابله به هیچ وجه لذتبخش نیست. فکر می کنم باید حقیقت را بگویم که برعکس این کس شعری که می نویسم که زنهای احمق خوبند و اینها. هر چه دارم دنیا را بهتر می شناسم می بینم که حرفهای قبلیم یک مقداری اشکال داشته. یعنی اگر من چیزی را احترام می گذارم. زن بودن نیست که فی الواقع زنانگی است. یعنی کسی که پستان دارد و کس دارد ممکن است زنانگی کمی در او باشد. هنوز نتوانسته ام درست کنار بیایم باهایش و حل و فصلش کنم برای خودم. فکر می کنم باید بیشتر راجع بش فکر کنم. نمی دانم شاید بهتر است آدم قبل فکر کردن حرفش را بگوید. درباره این هم فکر می کنم.درباره فکر کردن خودم هم که هیچ وقت به هیچ جا نمی رسد هم فکر می کنم. و البته مثل همیشه درباره هیچ. هیچ لذیذ دست نیافتنی. هیچ خوب که تمام هستی است...
[+] --------------------------------- 
[0]