"کمتر می نویسی علی راجع بش حواست هست؟" همیشه وقتی می آید که آدم حواسش نیست و چیزی را از آدم می پرسد که همیشه از آن می ترسیده عاشقها اینطورند همه عاشقها اینطورند. گریه یکی الباقی را به گریه می اندازد میان گریه می گوید به من فرهاد "تو هم همینطوری به خدا تو هم همینطوری" می روم و دستش را می بوسم روی دستهایش جای سنگ است. توی چشمهایش جای بال پروانه.
[+] --------------------------------- 
[0]