زیگ
جوجگی گوجگی زَمیستانیم
میهربان از شب
و لب هاوگی گوچگ
با میداد میهرابی
خط می کیشَه
گوشیایی
دفتری من را
- این وسطها من خیلی مهم است
من مدام دارد این
وسطها
تکرار می شود -
جوجگ میهربانیم
عینهونی
که تویی ورف
مانده واشی
من را صیدا می کِنه
من را
- با خودم گفتم
به این صدای زیگ زیگ دقت کن
شاید این زیگ ها
معنیش
جوجه ای کوچک
برای تنهاییت باشد-
گربی ها توی کوچی می گردند
با امیدی آرامی
بلعیدن
-با خودم گفتم
نکند گربه ای
صدای جوجه من را-
زیگ زیگ
میثل ری را
صیدا می کند
می در من
صیدای باران را
-چیزی دارد می گوید
بخواب
چیزی نمی گویم-
این زمیستان
چیقدر طول
می کیشد در
خواهد؟
سُ وال می کِنم از خود
-از شب زمستانی
صدای جوجه می آید-
[+] --------------------------------- 
[0]