یک خبر خوب برای یک شب طولانی که به کابوسی برای پروانه ها مبدل خواهد شد
حس تاریکی می گوید
همین ورها هم نوری است
چیز اندوهی هم می گوید
گور من
تا همین زودی
امامزاده خواهد شد
صدای در می آید
از دیوار
یک سیاهی
عینهون کلاغی بی نوک با
طوفانی از پروانه ها در سرش
عینهو مگس
و صدای پای ناامیدوار
قار
من را
به رویش
فولاد از سنگ
به اجتماع رتیل تیغ
در
کارخانه ای جوشان
امیدوار کرده است
پیامبرتان می آید
دارم ظهور می کنم
زیاد منتظرم باشید
[+] --------------------------------- 
[0]