هی ....
تصمیم جدی گرفتم
که جلبک کنم
خودم را و
خودم را
توی گل های زندگی
بتکانم و
تصمیم گرفتم
مدام
توی سرم که و
حرفهایی
برای آنها که رفته اند
ندارم دیگر
به تماشای حالا بگیر هر چیزی
دلم همینطور برای هیچ چیز تنگ می شود و نی
دلم برای تو تنگ می شود و نی
برای زنهای دیگری کم
حرفی نمانده یا
حرفی چند
می آیند خبرم را
و
آدمها
رفتند
همین دیروزش
تصمیم گرفتم
شبیه ابرهای کپل
خود را
از بارانی که
ندارم
از صداقتم حتی
بتکانم
از تمام خودم تکانده خواهم شد
پهن خواهم شد
و خودم را خالی
در مقابل آفتاب پهن خواهم کرد
آفتاب و
گرما و
خشکی و
سختی و
اینها...
[+] --------------------------------- 
[0]